کد مطلب:26017
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:35
در سوره كهف، مراد از صبر از ديد حضرت خضرغ چيست كه به حضرت موسيغ ميفرمايد: تو طاقت آن را نداري؟
پيامبران، پس از تعليم الهي، از اسرار غيب را ميدانند و طبق مشيت خداوند; برخي از پيامبران به اموري آگاهند كه پيامبران ديگر از آنها بياطلاعند: مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ المؤمِنِينَ عَلَيَ مآ أَنتُم عَلَيهِ حَتَّيَ يَميزَ الخَبِيثَ مِنَ الطيّبِ ومَا كَانَ اللَّهُ ليُطلِعَكُم عَلَي الغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجتَبِي مِن رسُلِه مَن يَشآءُ فَامِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِه;(آلعمران،179) و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه كرداند; ولي خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد بر ميگزيند; پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد
در داستان حضرت خضر و موسي، حضرت خضر7 به ابوابي از علوم احاطه داشت كه مربوط به اسرار باطن، عمق حوادث و پديدهها بود; در حالي كه حضرت موسي نه مأمور به باطن بود و نه آگاهي از آن امور داشت و كارهاي حضرت خضر برايش مجهول و غير قابل تحمل بود.(ر.ك: پيام قرآن، آيتالله مكارم شيرازي، و ديگران، ج، ص، نشر مدرسه اميرالمؤمنين.)
و از آنجا كه حضرت موسي از يك سو پيامبر بزرگ الهي بود و پيامبر بايد حافظ جان و مال مردم باشد و امر به معروف و نهي از منكر كند، (ضمن اين كه معلوم نيست، تعهد داده باشد كه حتي نسبت به اعمال به ظاهر خلاف شرع و منكر، مانند: كشتن كودك و... سكوت كند) و از سوي ديگر، وجدان انساني او اجازه نميداد در برابر چنين كارهاي به ظاهر خلافي سكوت اختيار كند، در برابر كارهاي خضر، زبان به اعتراض ميگشود; امّا بعد از آگاهي از باطن كارهاي حضرت خضر قانع شد و زبان به اعتراض نگشود.(تفسير نمونه، ج، ص، دارالكتب الاسلامية.)
بنابراين، مراد از صبر همان روش تعليم است يعني تو طاقت روش تعليمي مرا نداري و نميتواني آنچه را كه در طريق تعليم از من ميبيني، تحمل كني.(ر.ك: ترجمه تفسيرالميزان، علامه طباطبايي;، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، ج 13، ص 581، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي;.) و اين نشان ميدهد كه نوع علم آن دو با هم مختلف بوده است.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.